دیروز تورا
قدم زدم
.... افسوس
ان حوالی
هیچ کوچه ای
ردپای به نام من نبود!!
دست و پای شکسته ی امروزرا
اتل بندی می کنیم
با چوب دستی های
پدر بزرگ های دیروز!
این عکس
تقدیم به دوستداران
سعی میکنم همیشه یک عکس از یک شاعر تو وبم باشه*
عیدتان مبارک
اهای شاعر
در سرخترین جمعه
حوالی دلواپسی ها
میان تعارف نبض ها
ببار!
تا خیسی تردید بوی امدنش را بدهد
می دانم -
چشمهایت در لابه لای خواب جا می ماند
نمی رسد به لحظه ی ظهور
مثل امروز
که قربانی پای نیامده شد!!
*الهم عجل لولیک الفرج*
شکستگی شیشه ی اتاقم رافهمید
گنجشک
وقتی باران امد!
وقتی
همه چیز دست و پا گیر است
چه فرق میکند
بود یا نبودمان!!