نمی دانم
لحظه های مرده ام را
کجا خاک کنم!!
در شرط بند ییه
یک نگاه
به چشمانت باختم!!!
رویای دختری
که به اخر خط نرسیده
در وسط خط, به کما رسید ه ای
برای چشمان بسته ات
هیچ کسی کلافه نشد
حتی در لابه لا ی ابرها دستی گم ...
مهمان ناخوانده ی چشمانت
روی خس ,خس نفسهایت
که صدای خش ,خش برگهای زرد را میداد
راه رفت
تو
بی صدا تر از همیشه شده ای
اینجا
واماندن ساعت مچی ام
و پایان سیاه تو!!
تقدیم به به دوستم( بهار (
در طاقچه ی تنها ییم
می توانی
رد مورچه های را بگیر ی
که تا تو رخنه کرده اند!!
نوار قلبم خالیست
صدایت نیست
پیام گیر روشن
به امید صدای
ولی
سکوتت,شنیدنیست
نوار قلبم
ایستاد
روی برید گی اش
کیست من بودم
چرا
روی کیست نماندی?
ومن
چون نوار قط شده
ایستادم
چرا?
من
بریده
بریده!!
(اولین شعری بود, که درسال اول دانشگاه ,درانجمن شعر خوندم و بچه ها با این شعر منوشناختن (........
وقتی جیب برها
جیب صداقت را زدنند
شاید نمی دانستند
سکه ی رایج, دروغ است!!
سا لهاست
سر به ما نمی زند
دریغ
سلامی خشک و خالی
لبان زمین هم ترک خورده
مسافر خاک نیستی
باران-
حتی ماهی های بازی گوش , دیروز
نقاشی
چقدر مودب شده اند
در کوچه های سپید
شایعه
..... !!!
نبض باران را دیدم
در رگهای خوشه ی گندم
وقتی
انهارا به هم گره زدم!!