وغروب
تنها منظره ایست
که تو به من بخشیدی!!!
از تاریکی می ترسم
نکند
برق چشمانت برود!!
گوشم
به سکوتت بدهکار است
- حرفت را بزن-
شاید حسابمان صفر شود!!
امروز
حیاطمون پر شده بود از بارون و دونه های تگرگ , انگارخدا داشت نقل میپاشید!!-روی تمام........!-چقد زیبا بود! وزیباتر وقتی افتاب سرک میکشید انگار اونم دلش میخواست خیس بشه.!خدایا توهم دلت گرفته بود نه؟!
/اینو واسه دوستم اس ام اس کردم وبه خواسته ی اون نوشتمش تو وب-مهتاب- /
شمارش همین اعداد
من را به کشتن داد
- یک
دو
سه... -
وقتی که من چشم گذاشتم
وتو برای همیشه قایم شدی!!