فراموش کرده امپرواز راوگرنه شانه های خدا اشیانه ی خوبیست!
اقا اجازه هست -مدادم را جا گذاشتم-دروغی بیش نبودوقتی مشق دیشبم را نوشتمبا مدادی که لای انگشتانم گم می شد!!
این روزها نفسم بالا نمی اید دارم خفه می شومدر هق هقگریه هایم!!